ول شدگی فرهنگی
بسم الله الرحمن الرحیم
چشم
گوش
زبان
بینی
و….
تا حالا به نعمت هایی که خداوند بی دریغ به ما بخشیده دقت کردیم
یه لحظه به این فکر کنید که چشم هامون یا گوش و بینیمون هر کدومشون سلول های متفاوت خودشون رو داشتند که آزاد بودند هر کجا که خواستند باشند
هر کاری که دوست داشتند انجام بدند.
مثلاً سلول های چشم میخواستند جای زبان باشند و طعم و لذت غذاها رو بچشند یا جای سلول های بینی باشند و بوهای خوب رو استشمام کنند
اون موقع چه اتفاقی می افتاد
اون موقع ما بدبخت می شدیم وقت غذا خوردن یه زبون قلمبه داشتیم به اندازه ی یه کشتی و از همه مهمتر چشم هم نداشتیم که باهاش ببینیم
برای دیدن راهمون تو تاریکی باید التماس سلول های چشم رو می کردیم و برای باقی کارها که بماند.
به نظرتون این نوع از زندگی بی قانون و بدون برنامه آزادی معنی میشه یا ول شدگی و بی قانونی
تمام آزادی و آزادیخواهی غرب تو همین خلاصه میشه هر کسی آزاده هر کاری و انجام بده به غیر از کارهایی که درسته و مختص خودش هست
این قانون قانون آزادی یا انسانیت نیست بلکه قانون جنگل و بی تمدنیت هست
آزادی هر کاری رو که صد اسلام و دین هست انجام بدی اما فقط کارهایی که ضد دین و انسانیت باشه
چقدر خوب بود داستان شاه برهنه ای که میخواست خودش رو به رخ مردم بکشه
اما چقدر بد شد که نسل ما و امثال ما از این داستان درس عبرت نگرفتیم و هنوز هم در جامعه ی اسلامی شیفتگان برهنگی غربی سر و دست می شکنند و ندای ول شدگی و بی تمدنی سر می دهند
کاش کودکان و نوجوانان مان می توانستند برهنگی دروغین و خودساخته ی غربی ها رو با چشم دل ببینند.