زن بازیچه ی غرب
وارد کردن زن به صحنه های اجتماعی در اروپا و کشور های غربی ، هر چند با شعار ”آزادی زن“ و ”تساوی زن و مرد “ آغاز شد، اما در حقیقت هدف بهره کشی بیشتر از وجود زن به نفع مرد انجام گرفت. زن از فطرت الهی که خداوند در ذاتش قرار داده است فاصله گرفته، و ملعبه ی دست مردان شد.آیت الله مطهری در این باره نوشته اند:”یکی از عوامل این بود که مطامع سرمایه داران در این جریان بی دخالت نبود.کارخانه داران برای این که زن را از خانه به کارخانه بکشند و از نیروی اقتصادی او بهره کشی کنند،حقوق زن، استقلال اقتصادی زن، آزادی زن، و تساوی حقوق زن با مرد را بیان کردند و آن ها بودند که توانستند به این خواسته ها رسمیت قانونی بدهند.“
سپس به نقل از روایت ویل دورانت می نویسد:”زنان کارگران ارزانتری بودند و کار فرمایان آنها را بر مردان سرکش سنگین قیمت ، ترجیح می دادند.یک قرن پیش در انگلستان کار پیدا کردن بر مردان دشوار گشت اما اعلان ها از آنان می خواست که زنان و کودکان خود را به کار خانه ها بفرستند…نخستین قدم برای آزادی مادران بزرگ ما قانون ١٨٨٢ بود. به موجب این قانون زنان بریتانیای کبیر از امتیاز بی سابقه ای بر خوردار می شدند وآن این که پولی را که به دست می آورند حق داشتند که برای خود نگهدارند. این قانون اخلاقی عالی مسیحی را کارخانه داران مجلس عوام وضع کردند تا بتوانند زنان انگلستان را به کارخانه ها بکشانند. از آن سال تا به امسال سود جویی مقاومت ناپذیری آنان را از بندگی و جان کندن در خانه رهانیده،گرفتار جان کندن در مغازه ها و کارخانه کرده است.“
در حالی که در اسلام وظیفه ی تامین زندگی زن بر عهده ی مرد است، در فرهنگ غرب و اروپایی عملا مسئولیت مردان کاسته یا به طور کلی مرتفع شده است. زن علاوه بر آن که به مثابه ی نیروی کار ارزان مورد بهره کشی قراز گرفته، وظیفه ی تامین معیشت خود وگاهی فرزندان را نیز مکفل شده است.
بدبختی دیگر زن در جوامع غربی بهره کشی جنسی از اوست. چون ارتباط محدود زناشویی میان زن و شوهر توسط بعضی فیلسوفان غربی نشانه ی عقب ماندگی و مخالف با آزادی رفتار خوانده شده ،با ورود زن به اجتماع و ارتباط نا محدود با دیگران، کانون خانواده متلاشی شد. جان استوارت میل از بنیانگذاران دمکراسی و برابری در این باره می گوید:”آزادی عمل هر کس در مورد روابط جنسی باید به طور کلی غیر مهم و امری کاملا خصوصی به شمار آید، امری که ارتباطی به هیچ کس دیگر و به دنیای خارج ندارد. روزی فرا خواهد رسید که مقصر شناختن کسی برای این امر جزو خرافات و توحش های روزگاران کودکی نوع بشر شمرده خواهد شد.“
با ورود این چنینی زن به اجتماع،کانون خانواده متلاشی شده و علاقه ، صمیمیت در خانواده ها از بین رفته و فرزندان حیران و سر گردان به دور از محبت پدر و مادر وارد جامعه شده اند ،و هر کدام جذب قطب هایی شده اند باعث فساد جامعه گشته اند.در چنین سیستمی پدر و مادر و فرزند فارغ از یکدیگر فقط کار می کنند وکار می کنند تا نظام سرمایه داری سر پا بماند.در این جامعه زن هم نیروی کار ارزان برای مردان استثمار گر است ،هم بدون آن که مردبار سنگین معیشت زن را بر عهده بگیرد و رسالت اداره خانواده و همسر و فرزندان را بپذیرد ، به هدف خود که همانا بهره کشی بی حدو حصر جنسی از زن بود رسید. البته با شناخت عمیق از روحیات زن ،مثل علاقه به خود نمایی ،او را مانند کودکی با اسباب بازی ها مشغول کرد ،او را ستاره ی تئاتر و سینما نمود، چهره ی شاخص تبلیغاتی برای شرکت ها وسازمان ها کرد ، و این همه را با شعار فریبنده ی ”آزادی زن“ و ”تساوی زن و مرد“ انجام داد.
آنان از این نوع تربیت دو هدف عمده را دنبال می کنندگان: اول سر گرم کردن مردم به عیش و نوش و در نتیجه تباه کردن آنان برای جلو گیری از روح تفکر ، استقلال و مقاومت در برابر استعمار ، و دوم مصرفی بار آوردن مردم با هدف فروش محصولات خود و چرخش کار خانه های اروپایی.